آتریناآترینا، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره

دفتر خاطرات آترینا

97 - رستوران سنتی لانه کبوتر (22/03/1392)

چهارشنبه شب برای شام مامان داتیس که از مالزی اومده بود رو دعوت کردیم به رستوران لانه کبوتر در خیابون طالقانی . آترینا از شنیدن  اینکه باران اینا هم شب میان حسابی خوشحال شد.   ساعت حدود 9:30 رسیدیم . موسیقی زنده در سه بخش اجرا می شد که بخش پایانیش از همه جالب تر بود. آترینا و باران هم خیلی خوششون اومده بود و حسابی سرگرم بودن . اینم گل گلی من که تازگیا موقع عکس گرفتن فیگورای خوشگل می گیره . اینم یه عکس از بابایی و عمو حمید اینم سالاد مامانی! بابایی آترینا در حال هنر نمایی اینم تارت توت فرنگی که از قنادی سولدوش خریدیم برای دسر ...
27 خرداد 1392

98 - تولد خاله نیکا (23/03/1392)

پنج شنبه شب شام خونه خاله نیکا دعوت بودیم . یه کیک خوشگل خریدیم و حدود ساعت 9 رسیدیم خونه خاله نیکا . 20 خرداد تولد خاله نیکاست که قرار بود جشن بگیریم. کیک زرده انتخاب آترینا گلی بود و اون یکی کیکو خاله فرشته آورده بود.   اون شب به آترینا گلی خیلی خوش گذشت و کلی با بچه ها بازی کرد. آترینا گلی ، پژواک ، عمو بهرام و پارمیس مکالمه ای بین بچه ها و آترینا آترینا در حال اشاره به پلنگ صورتی پارمیس : منم پلنگ صورتی دارم پارمیس : مال تو کوچیکتره باران : آره پلنگ صورتی آترینا کوچیکتره ، منم بزرگشو دارم. آترینا : ما هم تو پلی هاوس مهد کودک بزرگشو داریم !! ...
26 خرداد 1392

94 - باغ پرندگان (15/03/1392)

به همت دکتر قالیباف باغ پرنده ها تو پارک جنگلی لویزان افتتاح شد و سه شنبه 15 خرداد آترینا گلی به همراه مامانی ، بابایی و خاله نسترن برای بازدید رفتند.   بعد از پارک ماشین تو پارکینگ ، باید سوار ون می شدیم و تا دم در پارک می رفتیم . بازدید کل باغ حدود 2 ساعت طول می کشید. بلیط هم نفری 4 تومن بود. جدیدا دختر گلم موقع عکس گرفتن به جای فرار کردن فیگور می گیره! آترینا گلی از شتر مرغا خیلی خوشش اومده بود. تازه در حضور ما جیش هم کردن . بی تربیتا ! ...
17 خرداد 1392

96 - آترینا در دلفیناریوم برج میلاد (16/03/1392)

روز پنج شنبه 16 خرداد از طریق سایت تخفیفان بلیط دلفیناریوم برج میلاد رو گرفتیم. البته رسما قراره از تیر افتتاح بشه و هنوز دلفیناشو نیاورده بودن فقط یه شیر دریایی بود به اسم اسپات و دو تا بچه شیر دریایی به نام های ستاره و ... ساعت 7 به برج میلاد رسیدیم . بعد از پارک ماشین مدتی صبر کردیم تا در باز شد و وارد محل برگزاری برنامه شدیم. اینجا تماشاچی ها دارن وارد میشن. اینم یه عکس از اسپات . طفلی اسپات نا بیناست و چشماش نمی بینه . همه آموزش ها رو در عین کوری یاد گرفته. در شروع برنامه یه خواننده به نام شهرام دو نا آهنگ خوند و بعد شیر دریایی با مربیش وارد شد و نمایشهایی رو اجرا کرد . یه دور بین جمع ...
17 خرداد 1392

95 - رستوران آرمانی ( 15/03/1392)

روز چهار شنبه ظهر 15 خرداد بعد از بازدید از باغ پرندگان برای ناهار رفتیم رستوران آرمانی میدون هروی. حدود ساعت 3 به رستوران رسیدیم غیر از ما هیچکی تو رستوران نبود. اینجا آترینا گلی داره از تو منو غذا انتخاب می کنه . خیلی بامزه بود دختر گلم بعد از مرور منو در حالی که منو رو برعکس گرفته بود گفت که من پلو خالی می خورم. سالاد سزار سفارش دادیم ، دو تا موهیتو یه مارگاریتا که خوشمزه بودن . خاله نسترن پیتزا سالامی ، بابایی ساندویچ همبرگر ، آترینا گلی اسپاگتی و مامانی استیک با سس قارچ سفارش دادن . استیک و پیتزاش خوشمزه بود. اینم خانوم گربه تو رستوران! ...
17 خرداد 1392

93 - آترینا در پارک پرواز (14/03/1392)

روز سه شنبه 14 خرداد تعطیل بود . اول صبح راه افتادیم به سمت درکه . غلغله بود و اصلا جا پارک نبود دیگه داشتیم منصرف می شدیم و می خواستیم برگردیم که تو خ احمد پور به یه آقایی برخوردیم که جا پارک می فروخت . 5 تومن دادیم و پارک کردیم . آترینا گلی رو با کالسکش که دوباره عزیز شده بردیم کوهنوردی !  هوا دیگه داشت خیلی گرم می شد که برگشتیم . بابایی ما رو برد یه پارکی بالای سعادت آباد به نام پارک پرواز . هوا خیلی گرم بود و ما هم سر ظهر رسیدیم . آترینا گلی یه خورده بازی کرد و برگشتیم خونه . این لباس رو آترینا گلی خودش از پشت ویترین یه مغازه  تو تیراژه انتخاب کرد.کلاش گربه ایه! ...
17 خرداد 1392

92 - مهمونی خونه خاله مهرناز (08/03/1392)

چهارشنبه شب برای شام دعوت شده بودیم خونه خاله مهرناز و عمو حمید . آترینا گلی از وقتی که از مهد کودک به خونه برگشته بود دل تو دلش نبود که کی شب میشه بره با باران گلی بازی کنه ! آخه آترینا گلی باران خوشگله رو خیلی دوست داره! ساعت 9:30 بود که رسیدیم خونه باران و از همون موقع تا ساعت 1 شب که برگشتیم خونه آترینا گلی با بچه ها گرم بازی بودن. اون شب به آترینا گلی خیلی خوش گذشت. اینم سروش پسر عمه آترینا! خاله مهرناز اون شب مثل همیشه سنگ تموم گذاشته بود و کلی غذاها و دسرهای خوشمزه برای شام درست کرده بود. آش گوجه سبز ، خوراک زبان ، جوجه کباب ، چیز کیک و ژله. چیز کیک اینم آش گو...
9 خرداد 1392
1